هرگز ندیدمت دلم انقدر تنگ توست
دردم که داد می کشم درمان به سنگ توست
هرگز ندیده را که گم کردم چرا کجا کِی؟
چاره! کجا بیابمت دل؟ دل که رنگ توست

چاره چه بایدم به جز آهی که سوزناک
از دامن چمن کشد بلبل گله به تاک
چاره چه بایدش که دل، دل دل که سوخت سوخت
سوخته تر ترین پرم پروانه زد به خاک

تا رخ نشان نمی دهی کورم که بی نشانه
می یابم آن نمی شناسم را کجا چگونه
می گردمت ولی چرا پیدا نمی شوی ام
جانی نمانده از غزل ساقی همه اش ترانه

حمید طاهری (فلانی)