‌‌‌اسب رو کلاغ پر می‌تونه بی پر پرش کنه
حقه نهنگه که روی ماسه پرش کنه
اونقدر که تنهاییام بزرگه دیگه اصلا
باور ندارم کسی بتونه پرش کنه
من اونقدر زخمی ام فقط زخم مونده ازم
چاقو بیا و نذار عشق بدترش کنه
حس می کنم چسب زخم‌ها شیشه ای شده اند
درمان کجاست کو گلی که دل دلبرش کنه؟
حمید طاهری فلانی
..
فلانی نوشت: ترانه ی «آدما من دیوونه ام» از مرحوم سوسن... به ندرت هنرمندی رو میشناسم که شبیه هنرش باشه.. خودش باشه..‌ واقعی... جواد یساری باشه و واقعا منظورش باشه که «عزیزانم اگر شیر و شکر غربت بنوشید بخدا به مانند گدایی وطن نیست»... باقی اکثرا واسه پوله واسه نونه، وطن وطن کردناشون، از خلیج فارس خوندناشون حتی فحش دادنا و عربده های سیاسیشون، حتی خالکوبیاشون، ... شهوته... شهوت دیده شدن... هنر کو؟ دنیای فممیستیه و دری وریجات تبلیغاتی و زر زدنای از حقوق ماده ای دست دوم از جنس مونث نر، یه نر بی خاصیت تر از حالت مذکر، انسانی که اصلا به انسانیت ربطی نداره...الانم که مده حرفای تماشاگر پسند زدن واسه آدمهای کن عمق... هه... آدما کاش لااقل معنی و بار کلمات رو می‌فهمیدید .. حیفید بخدا... آنقدر خودتون رو کم نکنید.‌‌.‌ ما زیاد زیادمون هم هیچیم..‌ کجایند مردان با اصالت تفکر که شاگردیشون رو کنیم... بگذریم که حرف زیاده و اون حرفا حوصله ی مردم این دنیا رو می‌بره...